راستش دیشب قرار نبود راجبه شری بنویسم ، قصد داشتم راجبه پدر چستر بنویسم که شری پی ام داد و شبم به طرز وحشتناکی فناییده شد .

البته نه همه ی همه اش . 

ساعت 5 صبح بود که یه صداهایی از آشپزخونه می اومد که واقعا ترس منو برانگیخته بود و باعث شد چستر و از خواب بیدار کنم تا باهم بریم آشپزخونه ببینم که چیزی نیست و از توهم دست بردارم .

( چند روز پیش یه خوابی دیدم که تو خواب مادر دوتا بچه ام و بچه هام دو قلو بودن . وقتی برای چستر خوابمو تعریف کردم گفت منم خواب دیدم تخم کردم !!!!!! دوتا تخم !!!!!!!!!!! واقعا برام عجیب بود اینکه هم زمان باهم این خوابارو دیدیم . الان یهو حس کردم زیر دلم یه چی قل قل میخوره !!!! نکنه مامان شده باشم ؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)

داشتم میگفتم چستر که از خواب بیدار شد و تقریبا بی خواب شده بود که من شروع کردم به تعریف پست قبل و اینکه چی شده و چی گفتم و چی گفت .

میدونید چستر معتقده که من خودم دوس ندارم دوست صمیمی داشته باشم وگرنه خیلی آدما کنارم هستن که خیلیم برام ذوق دارن و برای کوچک ترین اتفاقات زندگیم واکنش نشون میدن  و حواسشون بهم هست ولی من هیچ وقت نشده بهشون پیام بدم ! میگه که حتما خیال میکنی همیشه باید بقیه بهت پی ام بدن و زنگ بزنن و احوالتو بپرسن !!!

این وحشتناک ترین بعد شخصیتیه منه ، همین که همیشه منتظر تماس یا پی ام بقیه ام . همیشه منتظرم بقیه بهم اهمیت بدن ! بقیه بهم پیشنهاد بیرون رفتن بدن ! بقیه بیان بگن حالت چطوره؟ بقیه تو اینستاگرام بهم درخواست بدن ! یعنی الان یه دختره هست میشه خواهر داماد چستر اینا خیلی وقته دلم میخواد بهش درخواست بدم که فالو داشته باشمش اما نمیکنم این کارو ! و نمیدونم چرا همش منتظرم اون فالوم کنه اول! به قول چستر نکنه 1 میلیون فالوور دارم !!!!!! باید حتما بقیه بهم درخواست بدن .

واقعا بعد مزخرفیه و فکر میکنم ریشه اش توی بچگی آم نهفته باشه و بیشتر به این خاطره که دلم نمیخواد هیچ وقت هیچ کس ردم کنه ! فوبیا دارم حتما . فوبیای رد شدن ، بی اهمیت شدن ، پذیرفته نشدن .

ولی خب من مقاومت کردم در برابر پذیرفتن این بعد خودم و به چستر گفتم هنوز دوستی رو پیدا نکردم که چفت خودم باشه که براش همه جوره وقت بذارم ! چسترم گفت باید برای پیدا کردن دوست مورد نظرت آگهی بدیم ! 

نیازمند یک عدد رفیق هستم با ویژگی های زیر :

علاقه مند به فرانسه یا نویسندگی 

علاقه مند به ویلون 

علاقه مند به سریال friends یا this is us ( به دلیل اینکه دوست دارم راجبه این سریالا باهاش صحبت کنم و دلم میخواد آنقدر علاقه مند باشه که بتونیم ساعت ها راجبه شخصیت های سریال باهم حرف بزنیم و کیف کنیم اصن )

ترجیحا متاهل ( و ترجیحا همسرش یکم توی علم و دانش و اینا باشه تا چستر بتونه باهاش ارتباط بر قرار کنه و نمیگم حتما تحصیل کرده باشه اما خب حتما کتاب خون باشه و اطلاعاتش نسبت به دانش و علم به روز باشه یا دیگه حداقل اسنوکر باز باشه )

خیلی پولدار نباشه 

اهل چسناله نباشه و در کل افسرده نباشه 

خیلی با انگیزه باشه و امیدش نسبت به زندگی خیلی بالا باشه ( طوری که همش بهم انگیزه بده و منو برای رسیدن به هدفام تشویق کنه )

خوشگلم باشه :))))))))

کتاب خونم باشه و کتابای مورد علاقه ی من مورد علاقه اش باشه 

 

از یابنده ی این دوست تقاضا میشه حتما به قسمت کامنت مراجعه کرده و من رو از این دوری نجات بده .

 

البته چستر میگه چیزی که تو میخوای خیلی شدنی نیست ! و بهتره با یکی از همین دوستات فعلا ارتباطتت رو خوب کنی تا فرد مورد نظرت پیدا بشه وگرنه شاید 40 سالت بشه و هنوز اون دوستی که دلت میخواد سر راهت قرار نگرفته باشه !!

 

بعد از این صوبتا از چستر پرسیدم که چه چیزایی توی ذهنت هست که خیلی دوست داری انجامش بدی و با جمله ی من هنوز . میشه شروعشون کنی !

خب گفت من هنوز کشور های خارجی رو سفر نکردم و دلم میخواد کل دنیا رو ببینم 

هنوز اسنوکر باز حرفه ای نشدم و دلم میخواد اسنوکر باز بشم نه حالا به صورت حرفه ای چون که نمیشه هیچ وقت چرا که دیره برای حرفه ای کار کردن چیزی 

هنوز کنسرت یه آدم درست و حسابی نرفتم 

هنوز .

بقیه ی هنوزاش راستش یادم نمیاد ! اما درباره ی اینکه الان دیگه دیره برای حرفه ای شدن توی رشته ای صحبت کردیم و واقعا به این نتیجه رسیدیم برای اینکه توی ورزش یا موسیقی یا هر چی یه آدم خفن بشی لازمه از خیلی کوچیکی وارد اون رشته بشی از 5 سالگی مثلا ، اولش من یکم مقاومت کردم و گفتم شایدم بشه از الان و اگه خیلی تلاش کنی حتما میشه ، که همون حین صحبت از استاد کلهر شد و رفتم بیوگرافی شو خوندم و خب پشمام فر خورد !( این اصلاح پشمام فر خورد به معنای تعجب کردن یا شاخ در اوردنه - برای بچه هام توضیح دادم که در آینده قراره این پستارو بخونن ) و خب بعد از خوندن زندگی خفن استاد به این نتیجه رسیدم که واقعا چستر درست میگه و برای اینکه خیلی خفن بشم توی رشته ای یکم برای دیره !!! 

اما واقعا دلم میخواست ایران نبودیم و میشد که چستر یه اسنوکر باز حرفه ای بشه ! فوق العاده به این رشته علاقه داره و دلم میخواست میتونستم کاری برای تحقق یافتن این رویاش بکنم :(((

 

از ساعت 5 تا 6 و نیم باهم صحبت کردیم و من خیلی راضی بودم از حرفایی که زدیم . کلا از حرف زدن با چستر خیلی خوشم میاد چون که خیلی باهوشه و کلا خفنه و حرفای خوبی میزنه و کلی اطلاعات بهم میده . خوشبحال بچه هامون با این باباشون :)))))))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

با استفاده از کلیک! به راحتی پولدار شوید. آرامش و سبک زندگی شرکت بهساز ايران گاوها-داستان تعاملی موکب وهیئات فرهنگی مذهبی باب الحوائج Pam Jennifer رنگارنگ یادداشت‌های چندوقت یکبار در مورد موضوعات سیاسی و‌احتماعی خرید از آمازون - خرید از ebay - خرید از امازون