خب اینکه در حال حاضر مشغول خوندن کتاب "مسیح باز مصلوب " اثر نی کازانتزاکیس هستم .
این آقای نی کازانتزاکیس نویسنده ی فوق العاده یونانی هستند که فقط بخاطر یک رای جایزه ی نوبل رو از دست دادن ! و شاید اگر جایزه ی نوبل گرفته بود انقدر نامش نا آشنا نبود .
خوبه که با وجود دلهره ها و نگرانی ها میتونم کتاب بگیرم دستم و متمرکز بشم روی کلمات .
روزگار عجیبی رو پشت سر میذاریم .
از یک طرف خانواده ام هستند که به طور جدی به قضیه ی کرونا نگاه نمیکنند و از طرف دیگه چستر که هر چی بهش میگم سرکار نرو گوش نمیده و میگه که اگه نره اخراج میشه ! و در جواب من که میگم اخراج بشی مهم نیست بعد از تموم شد این کرونا یه شرکت بهتر کار پیدا میکنی بی اعتنایی میکنه و تصمیم داره منو دق بده !
با وجود اینکه تمام نکات بهداشتی رو رعایت میکنه اما من واقعا نگرانشم . دلم میخواد بشینه ور دل خودم و تا این قضیه ختم به خیر نشده از خونه بیرون نره !
خودمم چهار روزه از خونه بیرون نرفتم و قصد دارم حالا حالا از خونه نشینی لذت ببرم ! البته اگه جناب چستر بذاره !
پسرخاله ی پدر در قم به علت کرونا فوت شده !!!!!!
دلم نمیخواد بهش فکر کنم اما ی طوریه که انگار از رگ گردن به ما نزدیک تره .
یه حالی دارم ، دنیام توی خلسه است انگار به همه چی بی تفاوت شدم .!
دلم روزای عادی میخواد .نه حتی روزای خوب ، فقط عادی ، بدون خبر بد
امیدوارم همه در پنهاه باشیم از این ویروس کرونا و به سال بعد راه یابیم !
+ چرا نمیتونم با انرژی باشم مثل قبل ؟
+الان متوجه شدم امشب شب آرزوها بوده !!!!! آرزو میکنم سال دیگه این موقع هلند باشیم .
درباره این سایت